اصلاح مقدار غذا

اصلاح مقدار غذا یعنی چه؟ وقتی می گوییم غذا زیاد نخور ، کم بخور ، به اندازه بخور یعنی چه؟ یعنی چقدر بخورم؟ این سوال شایعی است که همیشه در ابتدای مسیر طولانی اصلاح تدابیر تغذیه مطرح می شود.

اتفاقاً اولین مبحثی هم که در تدابیر خوردن و آشامیدن در طب سنتی به آن اشاره شده است حفظ تعادل در مقدار غذاست و  شاخص هایی را برای ما تعریف کرده که ما بتوانیم از حال بدن خود تشخیص دهیم که مقدار غذای هر کس چقدر باید باشد؟

ابوعلی سینا در کتاب قانون می‌گوید که برای هیچ فردی نمی توان تعیین کرد که چه حجمی از غذا را بخورد یا چه حجمی نخورد یا اینکه یک قانون کلی برای همه نمیشود داد که تعادل یعنی چه مقدار ؟ و چه مقدار یعنی کم یا زیاد ؟ فرد باید به حال معده و گوارش و حال عمومی خودش بعد از خوردن غذا نگاه کند و ببیند که آیا این مقدار کم بود ، کافی بود یا زیاد بود  و عاداتش را بر اساس آن تنظیم کند .

 اول اینکه ما در اصول حفظ الصحه داریم که مضرترین کارها برای طول عمر انسان پرخوری است. یعنی پرخوری کردن و بیش از اندازه به معده فشار آوردن باعث می‌شود که اولاً انسان به امراض بسیاری گرفتار شود و هضم غذا حتی اگر در ابتدا قوی باشد و فرد بسیار پرقوت باشد در هضم ، به مرور زمان و با فشار آوردن به سیستم گوارش، معده دچار ضعف شود. در مرحله بعد از ضعف هضم دچار فساد هضم می شود و بعد اصلاً توانایی هضم را از دست می دهد و همینطور به مرور زمان ضعیف و ضعیف و ضعیف‌تر می شود و بیماری‌های بیشتری در گوارش و در کل سیستمهای بدن نمایان می شود.

بنابراین می‌گویند که اغلب پرخوران قصیر العمرند. این یک جمله است توی کتاب‌های ما و خیلی هم به آن اعتقاد دارند و در توصیه های اسلامی هم در مورد اینکه هر کسی به معده خودش بیش از اندازه فشار آورد عمرش را کوتاه می‌کند روایات بسیار داریم. پس در نتیجه یک مشکل پر خوردن است.

 و مشکل دیگر کم‌خوردن است. آن هم یک بیماری های خاص خودش را به همراه می آورد و بین این کم خوردن و متعادل خوردن فرد باید خیلی دقیق بتواند محاسبه کند چون خیلی از افراد در حالی که سعی می کنند پرخوری نکنند  بدن را دچار ضعف می کنند و آسیب هایی از جمله سستی در بدن و لاغر شدن و ضعف قوای ضروری بدن در اثر کم خوری پیش می آید.

شاخص اینکه فردی مقدار غذایش برایش زیاد بوده یا اندازه بوده چند تا نکته است من یک به یک می‌گویم انشالله عزیزان هم دقت کنند ، و بعد مکرر تکرار کنند تا در ذهنشان تثبیت شود و بتوانند این شاخص‌ها را به مرور در بدن تنظیم کنند.

یکی اینکه معده بعد از خوردن غذا نباید سنگینی ‌کند. یعنی ثقل معده نشانه این است که زیاد خوردیم یعنی حفظ تعادل در مقدار غذا نکردیم.

 دوم اینکه نباید در ناحیه پهلو ها احساس کشیدگی کند. از همان زمان خوردن غذا تا دو سه ساعت بعد از غذا یعنی حتی وقتی غذا از معده به سمت کبد رفت هم ممکن است این کشیدگی ها خصوصاً در ناحیه پهلوی راست اتفاق بیفتد و فرد متوجه بشود که بیش از توانش غذا خورده است.

 سومین نکته ایجاد سر و صدای زیاد در شکم است. ایجاد قراقر یا صدای زیاد در شکم نشانه این است که قوه هضم ما از پس حجم غذا برنیامده و سرد و ناتوان شده و ریاح و نفخ و غیره تولید شده و سر و صدا در شکم و معده و روده و سیستم گوارش ایجاد شده است.

خود نفخ کردن یعنی شکم برآمده شود معده برآمده شود گازها در معده شروع کند به پیچیدن و اذیت کردن ، ایجاد احساس تهوع بعد از غذا خوردن و باد گلو زدن هایی که آزارنده است یا ترش و سوزان است.

 چهارم اینکه وقتی مدت زمانی از غذا خوردن گذشت که انتظار داریم معده دیگر کم کم غذا را هضم کرده باشد ، به شیرآبه تبدیل کرده باشد تا به سمت کبد بفرستد اگر هنوز بادگلوهایی بزند که طعم غذا را در دهانش حس کند یکی از مهمترین نشانه هایی است که معده از پس هضم غذا برنیامده و نیمه راه متوقف شده و نمی داند با این غذای مانده باید چه کار کند. این یعنی پرخوری کرده ایم و هر چه این زمان طولانی تر بشود بدتر است. این جمله کتاب قانون ابن سینا خیلی مهم و راهگشاست. میگوید هر چه این احساس طعم غذا در باد گلویی که می آید طولانی بشود یعنی قبلا تا دو ساعت حس می کرد الان چهار ساعت بعد از غذا هنوز این حالت را دارد یعنی معده خیلی ضعیف شده خیلی سرد شده است و غذایی که باید ۲ ساعت پیش هضم شده بود و به سمت کبد رفته بود هنوز توی معده است و با یک بخاری و ریاحی که از معده بالا می آید وجودش را حس میکنیم. اینجا باید احساس بحران کنیم برای چنین فردی و شروع کنیم به تدابیر اصلاح وضعیت معده. این هم از نکات بسیار مهم بود.

علامت پنجم پرخوری ایجاد تنگی نفس است. یعنی فرد بعد از غذا خوردن نفسش تنگ شود. الان هم که فراوان این نکته را می‌بینیم که فرد اینقدر پرخوری می کند که اصطلاح شده که میگوید: (دیگه نفسم بالا نمی آد). چرا؟ چون معده در مجاورت دیافراگم و دیافراگم در مجاورت ریه است و این است که معده فشار می‌آورد به سمت ریه ها و کاهش حجم پیدا میکند و دیافراگم درست نمی تواند نوسانات خودش را و حرکت خودش را انجام بدهد و فرد دچار تنگی نفس میشود و این از نشانه هایی است که هم به ریه و هم به قلب دارد فشار وارد میشود و فقط باید هر چه سریعتر تدبیر کند و بداند این مقدار غذایی که خورده برایش بسیار زیاد بوده است .

نکته مهم در اینجا این است که فردی که غذا میخورد ، این مقدار غذا وقتی کافی است که بعد از تمام شدن غذا و گذشت زمانی مختصر، احساس قوت و نشاط و سرحالی کند. اصلاً هدف از غذا خوردن همین است.اگر فردی غذا خورد و بعد کسل شد ، معده سنگین شد ، افتاد یک گوشه و مجبور شد بخوابد تا این غذا را مثل یک بار خیلی سنگین و ثقیل به خارج از معده رد کند اصلا از غذایش بهره کافی نبرده است و اصلاً فلسفه غذا خوردنش را رعایت نکرده است. یعنی بیش از آنکه با غذا به بدن نیرو بدهد از بدن نیرو گرفته است برای هضم این غذا. پس ما یک شاخص خیلی مهم بدست آوردیم: غذا را آنقدر بخورید که بعد از غذا احساس نشاط کنید. یک ساعت یک ساعت و نیم بعد از غذا احساس سبکی کنید. اگر معده زود سبک شد و احساس نشاط برای تو پیش آمد و توانستید بلند شوید و به کارهایتان برسید یعنی به اندازه کافی خورده اید و اصلاً غذا برای این است که شما انرژی بگیرید و دوباره یک روز خوب را ادامه دهید یا خواب خوبی در شب داشته باشید و در واقع به حیاتتان کیفیت بدهید.

نکته مهمی که اشاره شده در طب سنتی ما اینگونه آمده که خیلی از اشتهای ظاهری متابعت نکنید. اینکه تا اشتها دارم بخورم شاخص خوبی برای تعیین مقدار غذا نیست چرا که حتی در طب جدید هم این اثبات شده که بین پر شدن معده و اعلام مغزی اینکه سیری رخ داده و غذا خوردن کافیست حدود ۱۰- ۱۵ دقیقه فاصله است. یعنی چیزی در حدود ۱۰ دقیقه بعد از اینکه ما واقعاً سیر شدیم مغز گزارش میدهد که شما سیر شده اید و دیگر نباید غذا بخورید و این باعث میشود که ما به اندازه این ۱۰ دقیقه اضافه بار وارد کنیم. خب یک تدبیر می کنیم و یک مقدار زودتر غذا را تمام می کنیم که آن گزارش هم وقتی رسید سلامتی ما به خطر نیافتاده باشد.

در روایات اسلامی هم آمده و در طب سنتی هم به آن اشاره شده است که باید هنگام غذا خوردن ثلث معده خالی بماند.  دقت کنید که وقتی معده شروع می‌کند به هضم غذا ، غذا دچار افزایش حجم می‌شود چرا که این قطعات را ریز میکند، شیره های گوارشی را وارد میکند و غذا را در واقع می پزد و وقتی غذا در معده پخته می شود ، می‌خواهد حرکت کند، بچرخد، ورز داده شود پس حجم می‌خواهد فضا می خواهد و اگر ما آن را تا انتها پر کرده باشیم برای آنکه هضم خوب و کافی برایش رخ بدهد این فضا را ندارد. این یعنی اضافه خوردن ، یعنی مقدار غذا را رعایت نکردن .

بنابراین از شاخص‌های مهم برای ما این است که به اشتها اعتماد نکنیم ، تنها شاخص ما برای میزان غذا خوردن اشتها نباشد. اشتها در مزاج های مختلف چه مزاج‌های سالم چه سوء مزاج های بیمارگونه حالت هایی پیدا میکند که خلاف واقع است و نباید خیلی به آن اهمیت داد.

 البته لازم است ما چه زیاد خوردن و چه کم خوردن را بیماریزا بدانیم.

 در مورد کم خوردن یک مقدار بیشتر توضیح میدهم. اگر به بدن به مقداری که نیاز دارد غذا نرسد شروع میکند از موادی که داخل بدن ذخیره شده است به ذوب کردن و به انرژی تبدیل کردن. یک مقدار که گذشت این مواد زائد یا ذخیره هم که تمام شدند میرود سراغ اندام های اصلی و شروع میکند قسمتهای قابل هضم اندام‌های باطنی را برداشتن واندامهای حیاتی را لاغر و لاغرتر کردن یعنی مواد لازم برای رفع نیاز را از آنها می گیرد و در واقع به قسمت‌هایی که نیاز ضروری و اورژانسی دارند می‌رساند بنابراین نه تنها فرد علی الظاهر لاغر میشود بلکه سیستم های مهم وداخلی بدن هم دچار لاغر شدن ، ذوب شدن ، تکیده شدن می شود و بعد هم قوت و توان در انجام امورات بدن افت میکند و فرد نمیتواند به میزانی که لازم هست و برای سلامتی نیاز دارد افعال و رفتارهای مناسب از خود نشان دهد.

ما با آرام غذا خوردن و خوب جویدن غذا -که انشالله یک گفتار را هم به این اختصاص خواهیم داد که چه مقدار مقالات تحقیقاتی جدید داریم برای اثبات رابطه بین خوب جویدن غذا و پیشگیری از بیماری‌های بسیار مهم – فقط با خوب جویدن غذا و آرام خوردن غذا میتوانیم مقدار قابل توجهی بین سیری واقعی و اعلام مغزی آن فاصله را کم کنیم و سلامتی ایجاد کنیم. وقتی ما غذا را آرام آرام می خوریم در این فاصله ای که لازم است تا خبر سیری از مغز برسد حجم کمتری غذا وارد معده و فشار کمتری را به بدن وارد می کنیم.

آرام خوردن غذا آنقدر مهم است که در روایت آمده است که اگر شما زودتر از سیر شدن ظاهری دست از غذا بکشید در واقع بدن خودتان را از درمان بی‌نیاز و بیماری های بسیاری را پیشگیری خواهید کرد.

دیدگاهتان را بنویسید